در بیان دلایل اهمیت استثنایی تنوّع زیستی، کافی است عواقب دهشتناکِ زوال آن را با پیامدهای زیانبارِ ناشی از هر بحران متصورِ دیگری در محیطزیست، مقایسه کنیم؛ کدام بحران زیستمحیطی دیگری را در جهان میتوان سراغ گرفت که اثراتی پایدارتر از نابودی تنوّع زیستی برجای گذارد؟ میتوان روزی را فرض کرد که در آن، جامعة جهانی سرانجام به صرافتِ تغییر و تحوّلی بنیادی در نگرشهای جاهطلبانه و خودمحورانة خویش رسیده و در طول یک قرن آینده بسیاری از چالشهای زیستمحیطی پیش رو، نظیر تغییر اقلیم، اُفت کمّی وکیفی آبهای شیرین، فروسایی حاصلخیزی خاک و پارگی لایة اُزُن را مهار یا ریشهکن سازد؛ ولی وجود چنین اراده و اجماعِ فرضی جهانی، آیا میتواند در مورد تنوّع زیستی هم مؤثر باشد؟! بیگمان پاسخ منفی است؛ زوال تنوّع زیستی و محو هر گونة گیاهی یا جانوری یا چشماندازهای ناهمتای طبیعی، مانند سوختن کتابی خطی و یگانه است که دیگر بازسازیاش امکانپذیر نبوده و نابودی آن همیشگی و مانا خواهد بود. این، همان واقعیتی است که متناسب با فربهی میانگین داناییِ هر ملّتی، بر شمارِ افرادی که به صف طویل پاسدارانِ این ارزشِ غیرقابل جایگزین میپیوندند، افزوده میشود.
|